نویسنده : حسین قرچانلو




 

باجَرمی " (یا باجَرْمَقْ) ، کوره (استان )ای در منطقة موصل ، در شرق دجله ، میان زاب کوچک در شمال و رشته کوه حَمْرین (بارمّا) در جنوب ، تا دورة عباسی . طبق اسناد باستانی ، ناحیة باجرمی " (بیت گرمای ) در روزگار کهن ، قلمرو فرمانروایی بود که به شاهِ آشور باج می داد؛ و شهرهای مهم آن عبارت بوده است : کرَخِ بیتِ سَلُوقْ (کرکوک فعلی )؛ شهر گِرد که با دژی نه چندان بزرگ ، میان دَکوک (دقَوقاء) و اَربیل قرار داشت ، شهر دکوک (یا تکوک )؛ و لاشوم (پیگولوسکایا، ص 55).
والی ماد، اَربِکس (یا آتورپات ) به بیت گرمای حمله برد و آنجا را غارت کرد و مردمش را به اسارت گرفت . در دورة سلوکیان ، پایتخت آن ، کرخ بیت سلوق (یا دژ سلوکوس ) به دست سُلوکوس احیا و به قولی ساخته شد. در زمان ضعف اشکانیان ، پارسه ها و مادها با شَهْرَت ، فرمانروای آدیابِنه ، و دومیتسین ، شاهِ کرخ سلوک (کرخ بیت سلوق ) متحد شدند و با پارتیان پیکار کردند. در آغاز دورة ساسانیان ، بیت گرمای و مرکز آن کرخ بیت سلوق تابع فرمانروای ادیابنه بود (همان ، ص 29، 68، 195، 198، 218-219). شاپور دوم ، پس از تصرف باجرمی ، دستور داد تا شهر گیبا شاپور (خُنی سابور) را در آنجا بسازند و آن ناحیه را به استان تبدیل کرد (طبری ، ج 2، ص 58؛ نولدکه ، ص 112).
پس از رواج آیین مسیح ، کرخ بیت سلوق اسقف نشین ( نسطوری ) شد و چند کشیش نشین تابع پیدا کرد (کولسینکُف ، ص 273). در سال هشتم سلطنت یزد گرد دوم (حک : 438-457) به دستور او، هیئتی که مامور فشار و سختگیری بر مسیحیان بود، در کرخ بیت سلوق مستقر شد (نولدکه ، ص 628-629). از روی قرائن می توان حدس زد که در اواخر قرن پنجم میلادی ، شورای کلیسای نسطوری در خانة یَزْدین نامی که مأمور گمرکخانه بود و در مرکز بیت گرمای زندگی می کرده ، تشکیل شده است (همان ، ص 582). از معاریف بیت گرمای در اوایل قرن هفتم میلادی ، شَمعون نامی است که کتابِ تاریخ کلیسای ائوسِبیوس را به زبان سریانی ترجمه کرده است (اولیری ، ص 111). همچنین نوشته اند که مقارن حکومت ساسانیان قبیله عرب قُضاعَهدر این ناحیه ساکن شدند و امیر آنان مردی به نام ضَیْزَن از مردم باجرمی بود، امّا به گفتة هشام بن محمد کلبی از قوم عرب بوده است (طبری ، ج 2، ص 47؛ نولدکه ، ص 82).
دربارة فتح باجرمی " به دست مسلمانان ، نوشته اند که در 16، سعدبن ابی وقّاص ، هاشِم بن عُتبَة بن ابی وقّاص را همراه اَشعَث بن قیس بدانجا گسیل کرد. هاشم از ر"اذ"نات به دَقوقاء و خانیجار آمد و بر آن نواحی مسلط شد و تمام کورة باجرمی " را گشود (بلاذری ، ص 261). بار دیگر، عُتبَة بن فرقد پس از گشودن طیرهان و تَکْریت به کورة باجرمی آمد و سپس به شهرزُور رفت (همان ، ص 324؛ ابن فقیه ، ص 129).
ابن خرداذبه (ص 94) در نیمة دوم قرن سوم ، باجَرْمی " را جزء کوره های موصلآورده و ابن رسته (ص 106) نیز قول او را تأیید کرده است . به نوشتة ابن فقیه (ص 131-132)، که با آن دو جغرافیدان معاصر بوده است ، در باجرمی " کوه آبادی است به نام قندیل به فارسی آن را تخت شیرویه گویند و در موصل ، شعران نامیده می شود. ابن اثیر ذیل وقایع خلافت متوکل می نویسد: وقتی ممالک اسلامی را میان دو فرزندش مُنْتَصِر و مُعْتَز تقسیم کرد، در این تقسیم کوره باجرمی " در حوزة فرمانروایی منتصر قرار گرفت (ج 7، ص 49).
منابع تحقیق:
(1) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1385ـ1386/ 1965ـ1966؛
(2) ابن خرداذبه ، کتاب المسالک والممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(3) ابن رسته ، کتاب الاعلاق النفیسة ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(4) ابن فقیه ، مختصر کتاب البلدان ، چاپ افست لیدن 1967؛
(5) دولیسی ایوانز اولیری ، انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی ، ترجمة احمد آرام ، تهران 1342 ش ؛
(6) احمدبن یحیی بلاذری ، فتوح البلدان ، بیروت 1988؛
(7) نینا ویکتورونا پیگولوسکایا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان ، ترجمة عنایت اللّه رضا، تهران 1367 ش ؛
(8) محمدبن جریرطبری ، تاریخ الطبری : تاریخ الامم والملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ، ( 1382ـ1387/1962ـ1967 ) ؛
(9) آلی ایوانوویچ کولسنیکف ، ایران در آستانة یورش تازیان ، ترجمه م . ر. یحیایی ، تهران 1357 ش ؛
(10) تئودورنولدکه ، تاریخ ایرانیان و عربهادر زمان ساسانیان ، ترجمه عباس زریاب ، تهران ( تاریخ مقدمه 1358 ش ) .

منبع مقاله :
دانشنامه ی جهان اسلام، زیر نظر سید مصطفی میرسلیم، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، نشر کتاب مرجع، چاپ سوم، 1386